سیاست‌زدایی با اسطوره «موفقیت»

محرومیت از تاریخ


خرید، کسب سود، فروش، رقابت، پیشرفت، موفقیت و کلماتی این‌چنینی، زبان و رمزگان غالب اقتصاد بازار و در مقیاسی وسیع‌تر، نظم زبانی و گفتمانی قدرت‌های مسلط بر جوامع فعلی‌اند؛ ذیل عنوان‌هایی چون، سرمایه‌داری دولتی، سرمایه‌داری غیردولتی [اصطلاحاً غیر متمرکز].
این رمزگان زبانی، مجموعه‌ای از گفتارها و رفتارها و مناسکی را تولید کرده که تحکیم‌کننده‌ و تأمین‌کننده بقای نظم حاکم‌اند و کلمات و مفاهیم پیشین، در چنین دستگاهی، از نو معنا و رمز می‌شوند و به خدمت این نظم می‌آیند. چنین نظمی، اسطوره‌های فرهنگی خود را می‌طلبد که شرایط را [هرچه باشد و بشود]، «طبیعی» و «بدیهی» جلوه دهند. این اسطوره‌های برساخته از گفتارها، مهم‌ترین وظیفه‌ای که دارند؛ توجیه وضع موجود و رفع تناقضات سیستم‌است. و دیگر چندان فرقی نخواهد داشت که این رفع تناقض با «تولید» جنگ رفع شود یا تولیدات اصطلاحاً فرهنگی‌ ای چون:ده راه موفقیت، قانون موفقیت، چگونه پولدار شوید و ترکیباتی این‌چنین.
«موفقیت» یکی‌از آن کلیدواژه‌های بسیار مهم و حیاتی این رمزگان زبانی ا‌ست که باید به اسطوره‌ای فرهنگی تبدیل شود، تا هم تناقضات نحوه توزیع ثروت را توجیه کند و هم، چونان اکثر اسطوره‌های فرهنگی سرمایه‌داری، نوید «خوشبختی» و «آینده» را بدهد. این اسطوره‌، برای تحکیم خود، دست به تولید «قصه‌های افسانه‌ای» از افرادی می‌زند که «از هیچ، به‌ همه‌چیز» رسیده‌اند، با توان خود، در یک «رقابت آزاد» شرکت‌ کرده‌اند و با «رؤیای آینده»، از رقبای خود جلو زده‌اند و حالا «موفق» شده‌اند.
در این رمزگان زبانی، موفقیت، همان‌طور که ذکرش رفت، با هم‌نشینی در کنار واژگانی چون: فروش و کسب سود و رقابت و امثالهم معنا می‌یابد؛ به تعبیری دیگر، موفقیت، یا هر مفهوم دیگری، غیرسیاسی و غیرتاریخی می‌شود. این اساس کار اسطوره‌های فرهنگی سیستم‌است؛ «سیاست‌زدایی» اسطوره‌ موفقیت، برای کارکردن در آن رمزگان زبانی، نیازمند ساخت اسطوره‌های دیگری چون «آزادی فردی»، «جامعه برابر» و امثالهم نیز هست، تا «موفقیت» [در همان معنای کسب ثروت] را، اولاً، شرکت در یک رقابت با امکانات و توان برابر وانمود کند و دوماً، فرد را دارای اراده‌ای آزاد و بی‌اتصال به هر نیرو و قدرت بیرونی، نشان دهد تا؛ اسطوره‌ موفقیت، کاملاً و مطلقاً نتیجه تلاش خود فرد معنا شود.
آن‌چه باعث می‌شود که فرد درون این بازی زبانی، تناقضات را نبیند، یا هنگام دیدن‌اش، روی‌اش را برگرداند، افیون و اسطوره‌های خوشبختی و نویدبخش آینده‌اند، قصه‌های افسانه‌ای از شکست‌هایی که قطعاً به پیروزی بدل می‌شوند و کافی‌ است تا فرد، بخواهد و باز تلاش کند و در آن چرخه و بازی شرکت کند و باز اگر شکست خورد، آن را مقدمه‌ای، مقدمه‌هایی [ابدی]، برای پیروزی، آن موفقیت شکوه‌مند «ثروت‌مند»شدن، بداند.
در این رمزگان زبانی، ابدا چنین چیزهایی یافت نمی‌شود: تبعیض‌های جنسی، عدم فرصت‌های برابر برای دریافت آموزش و بهداشت[روانی] و...، عدم برابری حتی توان‌های بدنی و روانی، توزیع ناعادلانه ثروت میان مشاغل و...، این توهم اراده آزاد و ده‌ها مؤلفه دیگر که می‌توانند آن بازی زبانی‌ای که مدعی‌است موفقیت در کسب ثروت، مطلقاً حاصل تلاش فردی‌ است را برهم بزند.
کارکرد این اسطوره‌های فرهنگی «محرومیت از تاریخ» یا تاریخ‌زدایی است. تُهی کردن مفاهیم و پدیده‌ها از معنای سیاسی‌ و حتی اخلاقی‌شان؛ اینجاست که کارکرد اسطوره موفقیت، ذیل معنای تلاش برای کسب ثروت، نه‌ تنها قابلیت اختلال ایجاد کردن در چرخه را ندارند و قرار نیست داشته باشند، که خود پوشش و افیونی‌ هستند برای ندیدن تناقضات سیستم. موفقیتی غیرسیاسی و غیرتاریخی، که گویی در خلأ و بیرون از میدان نیروها شکل‌گرفته؛ آن هم تنزل یافته به کسب پول، نه موفقیت در اموری دیگر.
معنی موفقیت، بازی در این چرخه و کسب سود است، نه موفق بودن در برهم زدن این بازی نابرابر.