رؤیای ِضمیر ِ بیدار  - روزنامه شرق - 6 بهمن 94 - مسعود ریاحی

 

رؤیای ِضمیر ِ بیدار  - روزنامه شرق - 6 بهمن 94 - مسعود ریاحی
 
 
 
 
 

منطقه‌ای از مغز وجود دارد که برای جنبه‌هایی از یادگیری اجتماعی مانند تماس چشمی و پاسخ‌دهی عاطفی اختصاص داده شده‌اند. وقتی این مناطق به‌درستی کار کنند، کودک به‌طور طبیعی، به تجارب اجتماعی کشیده می‌شود و به‌راحتی زبان و ارتباطات اجتماعی را می‌آموزد. این مناطق کلیدی مغز که برای زبان و تعامل اجتماعی تخصصی هستند، در کودکان مبتلا به اختلالات طیف اتیسم عملکرد کمی دارند. همچنین به نظر می‌رسد که در مغز این کودکان، اتصالات کمتری بین مناطق خاصی از مغز وجود دارد؛ مثلا بین مناطق حسی مغز که اختصاصا برای تشخیص صداها و تصاویر و لمس است، اتصالات به‌اندازه کودکان عادی نیست. از طرفی، مناطق تفکر در مغز که برای درک، ساخت معنا از صداها، تصاویر و تحریکات لمسی، اختصاص داده شده‌است، با همدیگر اتصالات عادی ندارند. به‌طورکل، کودک مبتلا به اتیسم، انسان‌ها و اشیا را در محیط تجربه می‌کند؛ اما در ساختن معنایی از این تجربیات مشکل دارد، مخصوصا درباره تجربیاتی که مربوط به یادگیری اجتماعی و ارتباط باشد. علاوه‌بر تفاوت ساختار مغز و کارکرد آن در مواردی که ذکر شد، مغز افراد مبتلا به اتیسم، در برخورد با پدیده خواب نیز دارای تفاوت‌های زیادی است که نمود آن را می‌توان در مشکلات بسیاری که این افراد در به خواب‌رفتن یا خواب آرام و عمیق با آن روبه‌رو هستند، مشاهده کرد، به‌طوری‌که تخمین زده شده، نیمی از این افراد دست‌کم یک مشکل در خواب دارند. این مسئله به این معناست که نیمی از والدین افراد مبتلا به اتیسم هم اختلال خواب دارند؛ چراکه وقتی کودک مشکل خواب دارد، به‌ناچار خواب والدین هم دچار اختلال می‌شود. در میان مشکلات خوابی که والدین گزارش می‌دهند، تأخیر در به‌خواب‌رفتن، شب‌بیداری، بیداری اولیه، تنگی‌ نفس در خواب (تنفس دشوار هنگام خواب) و کاهش نیاز به خواب، بیش‌ازهمه به چشم می‌خورد. تحقیقات نشان می‌دهند که اختلالات طیف اتیسم، احتمالا با اختلال در ژن‌هایی همراه است که چرخه خواب و تولید ملاتونین را تنظیم می‌کنند. ملاتونین، یک ماده شیمیایی در مغز است که به‌وسیله غده صنوبری ترشح می‌شود و ریتم شبانه‌روزی ازجمله چرخه خواب را تنظیم می‌کند. اختلالات خواب در کودکان ازجمله کودکان مبتلا به اتیسم، با نقص توجه، مشکلات حافظه و مشکلات رفتاری همچون کج‌خلقی و پرخاشگری ارتباط دارد. شایع‌ترین مشکل خوابی که والدین این کودکان گزارش داده‌اند، بی‌خوابی است. احتمالا اگر توصیه‌های رایج را برای بهترخوابیدن در صفحات مجازی و کتب جست‌وجو کرده باشید، عموما توضیح بدیهیات هستند و بس و اینکه چرا عموم افراد با دانستن این توصیه‌ها هنوز نمی‌توانند خواب راحت و به‌موقعی داشته باشند، جای بررسی دارد. شاید ساده‌ترین پاسخ به این مسئله، اجرانکردن همین بدیهیات پیش‌پاافتاده باشد که حتی آنقدر ساده هستند که به‌اشتباه ساده‌انگارانه برداشت می‌شوند. پس بهتر آن است که به‌‌دنبال توصیه‌های دراماتیک و من‌درآوردی و ماوراءالطبیعه نباشیم. آکادمی اطفال آمریکا درباره بهداشت خواب کودکان دارای مشکلات رشدی، توصیه‌هایی را ارائه می‌دهد، ازقبیل:

1)فراهم‌آوردن محیط خواب برای راحتی کودک ازنظر درجه حرارت، میزان روشنایی، تشک، بافت پتو و...

2)از آنجا که حتی مقدار کمی روشنایی، ترشح ملاتونین را متوقف می‌کند، محیط خواب را تاریک کنید.

3)تنظیم برنامه خواب‌ و بیداری، که شامل زمان‌هایی منظم برای چرت‌زدن و خواب‌های کوتاه در طول روز، برنامه منظم برای رفتن به رختخواب و برنامه منظم برای بیدارشدن است؛ کودک هر شب رأس ساعت مشخصی بخوابد و رأس ساعت مشخصی بیدار شود. درکل، بهتر است تغییرات ساعت خواب و بیداری بیشتر از یک ساعت نباشد.

4) طرح‌ریزی برنامه‌ای برای تأمین آرامش قبل از خواب؛ چراکه این کودکان به‌راحتی و با کوچک‌ترین محرک، آرامششان را ازدست می‌دهند. از فعالیت‌های غیرمنتظره، سروصدای بیش‌ازحد، بازی‌های پرشور و حال و خوردن وعده‌های غذایی سنگین قبل از زمان خواب، باید پرهیز کرد و به‌جای آن، اجرای این اعمال آرام‌کننده را در دستور کار قرار داد: حمام‌کردن (باعث افزایش تدریجی دمای بدن و آمادگی برای خواب می‌شود)، خواندن لالایی، حضور یک اسباب‌بازی یا پتوی آشنا برای کودک، ماساژ و نوازش آرام و پخش آهنگ‌های ملایم.

5)نبود تلویزیون در اتاقی که برای خوابیدن فرد درنظر گرفته شده است (باور اشتباه و رایجی وجود دارد که تلویزیون می‌تواند نقش لالایی داشته باشد).

ضمیرِ تنهای او - روزنامه شرق شماره ۲۴۷۶- ۱۳۹۴سه شنبه ۱ دي - مسعود ریاحی

 

"ضمیرِ تنهای او "- روزنامه شرق شماره ۲۴۷۶- ۱۳۹۴سه شنبه ۱ دي - مسعود ریاحی

 

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=3284395

http://sharghdaily.ir/Modules/News/PrintVer.aspx?Src=Main&News_Id=81514

 

درست ازآنجاکه هنوز جامعه روا‌ن‌شناسی در بحث سبب‌شناسی و علت‌یابی اُتیسم درگیر است و هنوز علت مشخصی برای این اختلال به اثبات علمی معنا‌داری نرسیده است، واضح است که درمان و پیشگیری، دچار محدودیت و ابهام جدی است. با چنین وضعیت پیش‌آمده‌ای، حداقل در شرایط موجود، باید اُتیسم را اختلالی دانست که تا پایان عمر فرد همراه اوست و تأثیر زیادی بر رفتارش خواهد گذاشت و به‌تبع آن، خانواده‌ای که در آن به دنیا آمده، تا پایان عمر فرد به‌نوعی همیار، همراه و کمک‌کننده اوست. آگاهی و پذیرش اعضای خانواده از این مفهوم ابدیت، اولین و سخت‌ترین نقطه مواجهه با اختلالات طیف اُتیسم است. با پذیرش چنین پیشامدی، نگاه و انتظار اعضای خانواده به فرد دارای اُتیسم و بحث توان‌بخشی و... آن، با واقعیت سازش برقرار می‌کند و متوجه این مسئله مهم خواهد شد که روان‌شناس‌ها و پزشک‌ها نقش خود را در بهبود عملکرد کلی فرد در زندگی روزمره او ایفا خواهند کرد، نه در درمان قطعی و دانستن این نکته ضروری است که اثربخشی مطلوب آنچه فردِ دارای اختلالات طیف اُتیسم در جلسات توان‌بخشی، گفتاردرمانی و... می‌آموزد، با برخورد صحیح اعضای خانواده با این فرد به‌دست می‌آید و نحوه رفتار خانواده با فرد دارای اختلال به‌نوعی به‌مثابه بافت و زمینه‌ای است برای نتیجه‌بخشی به آنچه فرد از روش‌های درمانی می‌آموزد. علاوه بر آن با توجه به زیست آدمی در دنیای فعلی که عنصر زمان دارای مفهومِ دیگری شده، بعید است که حتی صرف‌نظر از مشکلات اقتصادی، هیچ خانواده‌ای بتواند هر روز و هر ساعت به مراکز تخصصی مراجعه و طلب آموزش و کمک کند. بدیهی است که اعضای خانواده در برخورد با افراد، باید به‌مثابه شبه‌آموزشگرانی برای فرد دارای اختلال باشند. تعمیم و استقرار آنچه فرد دارای اختلال از گفتاردرمانی، بازی‌درمانی، موسیقی‌درمانی و... آموخته است، نیازمند فضایی مطلوب است برای بازتولید آموخته‌های خود؛ به‌نوعی خانواده با ادامه آموزش‌دهی به فرد، موجب استقرار و استحکام‌یافتن رفتارهای مطلوب فرد می‌شود. به همین جهت، بهتر آن است که خانواده‌ها در جلسات گفتاردرمانی، بازی‌درمانی و... حضور فعال داشته باشند تا آنچه را که به‌عنوان تکنیکی برای ارتباط مؤثر با فرد است، بیاموزند، زیرا عده بسیاری از این افراد به سبب مشکلات اقتصادی و... خانواده‌هایشان، تنها با همین آموزش‌های درون‌خانواده‌ای است که می‌توانند موجب بهبودی زندگی یک فرد از اعضای خانواده و جامعه، در حال و آینده باشند. خانواده به‌مثابه بستر و زمینه مناسب برای زیست و بهبود عملکرد یک فرد دارای اختلالات اُتیسم، باید خصوصیاتی داشته باشد که بتواند این زمینه را در شکل مطلوب خود حفظ کند، بی‌آنکه دچار استهلاک و اختلال در روابط درونش شود. این خصوصیات هم ابعاد اقتصادی دارند و هم ابعاد فرهنگی و هم ابعادی که مربوط به تاب‌آوری و قدرت شخصیتی افراد درون خانواده است. برای مثال حفظ رابطه مطلوب زناشویی و رابطه حسنه میان زوجین، به‌مثابه بازتولید فضای مطلوبی است برای تنفس یک کودک دارای اختلال، زیرا برخورد و زندگی با چنین افرادی، نیازمند داشتن یک منبع تأمین‌کننده انرژی است، انرژی‌ای که می‌تواند از شکل رابطه زناشویی تا روابط حسنه میان افراد دیگر خانواده نشئت بگیرد. البته تأمین این انرژی صرفا محدود به درون خانواده نیست، بلکه ابعاد اجتماعی گسترده‌ای دارد. برای مثال تلاش متقابل خانواده و اطرافیان برای حفظ ارتباط خانوادگی، هم در ایجاد فضای همدلانه و هم در جهت حفظ شرایط عادی‌بودن است و نیز به‌انزوانرفتن تدریجی خانواده و عدم پنهان‌سازی فرزند خود از چشم دیگران و جامعه تلاشی متقابل است میان خانواده و اجتماع. خانواده می‌تواند مقابل ابهام و نگرانی اطرافیان راجع به اُتیسم، با توجه به اطلاعاتی که از مراکز به او منتقل خواهد شد، به‌نوعی روشنگری و آگاهی‌بخشی کند و نتیجه چنین آگاهی‌بخشی‌ای را می‌توان در رفع مقاومت اطرافیان در پذیرش این اختلال و حفظ ارتباط با خانواده‌های درگیر مشاهده کرد. به‌طورکلی داشتن این خصوصیات و خصوصیاتی از این جنس به‌نوعی بازتولید‌کننده و حفظ‌کننده این بستر است، بستری که هرچه‌مطلوب‌تر باشد، می‌توان نمودش را در بهبود وضعیت کلی فرد دارای این اختلال مشاهده کرد.