گورخوابی در ناخودآگاه شهر، روزنامه شهروند،مسعود ریاحی
گورخواب پیش از آنکه در بسترِ مرگِ پیش از موعد رسیدهاش بخوابد، لابهلای خودروها در خیابان پرسه زده است، گاه در گوشهای از خیابان بساط دستفروشی به پا کرده است و گاه در گوشهای دیگر بر روی کارتنی خوابیده است و گاه در پارکها انکارِ زیستنِ خود را از موادفروشی خریده است. او دیده نشدنِ خود و شرایطِی را که وضعیتش را به وجود آورده، به رخ کشیده است. او پیش از آنکه بخواهد زنده زنده در گور بمیرد، از زندگانیاش استعفا كرده است و در هراسِ ساکنینِ شهر از مرگ، خوابیده است. او از خوابیدنِ در بسترِ مرگ نمیهراسد زیرا پیش از آنکه در گور برود، بارها در جای جایِ شهر مرده است و ما نیز مرگ او را نادیده گرفتهایم.
گورخوابی آینده پیشفروش شده وضعیتی است که فقر و معضلات اجتماعی را انکار میکند. تلاشِ شهر و مسئولانِ آن، برای پسزدن و سرکوبِ رنج و درد، هرازگاهی از جای جای شهر برون میزند. گورخوابی را بارها در مغلطههایی چون سیاهنمایی و... در توقیف و مجوزنگرفتن فیلمها و کتابها شاهد بودهایم؛ در مغلطههایی که به سرکوب دستفروشی و محذوفان و ضعیفان منجر شده است و یا در عوامفریبی و نمایشِ فقدانِ رنج در سطح و نهانِ شهر.
او با آخرین شمایل زندگانی وداع کرده است و در آینده قطعی ضعیفان و قدرتمندان، غریب و حیران خوابیده است تا مگر هراسِ ما از مرگ موجب دیده شدنش شود. گورخوابان تصویر مرگشان را نیز به ماجرایشان وارد کردهاند تا مگر شهر خفته بیدار شود و به تماشای این ماجرا بنشیند. شهری که سالهاست شرایطی را به وجود آورده تا محصولات اینچنینی را بشود در جایجای خیابانها و پلها و جویهای آب مشاهده کرد.
شهر و مسئولان آن فقر و اعتیاد و شرایط به وجود آورنده آنها را انکار کردهاند؛ همچون بسیاری از نیازهای اولیه ساکنین که مدام سرکوب شده است و از آنجا که آنچه سرکوب و رانده شود از بین نمیرود، در شکلی دیگر و در موقعیتی دیگر ظهور کرده است تا بودنش را به رخ بکشد؛ اما این بار با تصویری همجوار با مرگ، تصویر قطعی آینده همگان تا مگر این هراس موجب شود تا رسمیت یابند.
دست همه ساکنین و مسئولان و... شهر در این خاکسپاری پیش از موعد آلوده است؛ حتی همین دستهایی که حالا دارند از آنان مینویسند و کم نوشتهاند که چنین شده است؛ خیلی کم.
این دستها هنوز هم میتوانند به ننوشتن و کارینکردن خود ادامه دهند و خاک را روی این مردگان آماده بریزند و فرآیند ندیدن و انکار را تکرار کنند. اما میتوان حدس زد ندیدن این رنج مطلق، در آیندهای نه چندان دور، پای ما انکارکنندگان را نیز پیش از آنکه آماده مردن باشیم به گور باز کند، گورهایی نه فقط در قبرستان که در جای جای شهر و خانههایمان. سرکوب و ندیدن این موارد آزاددهنده، آنان را در شکلی دیگر و دهشتناکتر به سطح خواهد آورد، کافی است شهر اشتباهات خود را دوباره تکرار کند.